اگر شما هم به دنبال متن ادبی در مورد اربعین حسینی برای پست و استوری و یا پیامک هستید جای درستی آمده اید در ادامه با ما همراه باشید تا بهترین متن های ادبی برای اربعین حسینی را خدمت شما ارائه دهیم.
***
اربعین است و جهان یکسره هیأت شده است
حرم یار مهیای زیارت شده است
تو که حق به مددش کرده نصیب
یاد ما باش که دلم یکسره ویران شده است . . .
******
بیخود از خویشم و دور از تو کسی نیست مرا
به تو ای عشق از این فاصله دور سلام
******
جملات زیبا در مورد پیاده روی اربعین
اربعین حسینی نماد کشتی نجات است که هر مسلمانی را می تواند راهنمایی کند
و پیاده روی اربعین راهی است که ما را به سعادت و آن کشتی نجات می رساند.
******
شوق رفتن دارم آقا
ازتو میخواهم مدد
اربعین کرببلایم
یا که نه دق میکنم
دیشب ازشوق وصال
تا سحر خوابم نبرد
عکس گنبد کرده بیتابم
کہ هق هق میکنم
فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت…
******
اربعین یعنی چهل روز بی کسی
دل خوش سرها شدن از بی کسی
اربعین حسینی بر همه ی عاشقان ابی عبدالله (ع) تسلیت باد
******
پیامک تسلیت اربعین حسینی
تا موسمِ اربعین، چه جانسوز گذشت
بر من که چهل سالِ پُرِ از سوز گذشت
در قافله ی شام، ندیدی ای دوست
از ظلمتِ شب، چه بر سر روز گذشت
******
پیاده روی اربعین
پایان پیاده روی زینب است که توانست با سربلندی آن را انجام دهد
و با روی بلند بگوید که ای حسین من دوباره پیش تو برگشتم
اما شرمسارم که رقیه ات اینجا نیست.
******
امام صادق علیه السلام:
آسمان چهل روز در عزای حسین(ع) گریست . . .
اربعین حسینی بر همه شیعیان تسلیت باد…
******
به یاد کربلا دل ها غمگین است
دلا خون گریه کن چون اربعین است
اربعین حسینی برشما تسلیت باد
******
دوبیتی و اس ام اس تسلیت اربعین حسینی
خداحافظی زائر تو خون به دلم کرده حسین(ع)
چند روزه دگری مانده به اربـعین، بیا کاری کن
لبیک یا حسین(علیه السلام)
******
بنازم آنکه دائم گفـتـگوی کــــربـــــلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربــعـیـنـی با گریه میگوید
همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد
******
عقرب اگر نیشم زند، حال مرا بهتر کند
پای پیاده تا حرم، تاول مرا کافی نیست
اربـعین حسینی تسلیت باد.
******
یک زیارت اربعین ،
پایین پا را خواستم
از نجف تا کربلا، پای پیاده، دست جمع
اربـعین حسینی تسلیت باد.
******
پاس و ویزا و بلیط نجف و پیگیری
صاحب صبر! بگو دست مرا میگیری
اربـعین، کرب و بلا، کوله به دوش رفقا
کار روز و شب و ما هم شده خود درگیری
بطلب کربلا بحق امام رضا(علیه السلام)
******
کاروان ها یک به یک رفتند سوی کربــلا
دیـدی آخـر مـانـد بر دل آرزوی کـــربــــلا
همچو بیداران بیدل در میان خاک و خون
کی شود جانم بگیرد رنگ و بوی کربـــلا
******
با عشق حسین(ع) دل جوان شد
این شـــور نصیب عاشــقــــان شد
از لطف حسـن(ع) به کل ایـــــــران
ویــــزای عـــــراق رایــــــگــان شــد
التماس دعا
******
اس ام اس تسلیت پیاده روی اربعین حسینی
اس ام اس تسلیت پیاده روی اربعین حسینی
زه فــراق حـرمـــت روز و شـبـم از غـصـــه یکیست
اربـعین دست و روبوسی زوار مرا کشت حسین(ع)
اللهم الرزقنا کربلا
******
مژده ای اهل گنـه بــاز خدا میبخشد
دو بـرابـر ز شـب قــــدر گدا میبخشد
بــهـر تـســکـیـن دل زار دوا میبخشد
روزی گریــه ی در مـــاه عزا میبخشد
به گدا، تذکره ی کرب و بلا میبخشد
التماس دعا
******
اس ام اس تسلیت به مناسبت اربعین حسینی
سلام میدهم از بام خانه سمت حرم
چه میشود که بیایم منم قدم به قدم؟
یک اربـعین طلبیدن برای تو سهل است
حرم نرفته بمیرم برای من سخت است
اربعـین حسینی تسلیت باد.
******
سهم ما همیشه همین بوده
زنده باشیــم با نســیــم حرم
کربــلایی حساب کــن مـــــرا
با همین پخش مستقیم حرم
التماس دعا
******
هر لحظه دعا بهر فرج دارم من
این لطف ز ثامن الحجج دارم من
با پای پیاده میروم کرببلا
در هر قدمی ثواب حج دارم من
******
با تو نبود مرا نیازی به کسی
در هر نفسم فقط توام هم نفسی
امروز اگر خسته شدم عیبی نیست
فردای قیامتم تو فریاد رسی
******
ما زائر اربعین و عاشوراییم
از نسل غدیر و حضرت زهراییم
با پای پیاده عازم کرببلا
سرباز سپاه زینب کبراییم
******
از خستگی و درد لبالب باشم
حاشا به شکوه در بر رب باشم
خورشید بسوزان تن من را شاید
یک لحظه شبیه عمه زینب باشم
******
قدمهایم را، تا کربلا
نذر آمدنت میکنم…
جاده یکصدا دعای فرج شده است
******
خواستم این اربعین را کربلا باشم ، نشد
از نجف، پای پیاده… کربلا باشم ، نشد
زائران بین نمازی در حرم یادم کنید
هر نمازی خواستم در کربلا باشم ، نشد
فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد
******
اربعین است و جهان یکسره هیأت شده است
حرم یار مهیای زیارت شده است
تو که حق به مددش کرده نصیب
یاد ما باش که دلم یکسره ویران شده است . . .
******
متن تسلیت اربعین حسینی 1402
بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درسْ بهر مسلمین است
اربعین حسینی تسلیت باد
******
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن
جوش زند خـون حـسـیـن از زمین
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن
جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین . . .
******
غرق تلاطم شده بحر محیط
یک سره درد است بساط بَسیط
شد چهلم روز عزای حسین
جان جهان باد فدای حسین . . .
******
امشب شب اربعین مصباح هداست
دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت
امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
******
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید
همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد . . .
******
اربعین کرب وبلا لذت دیگردارد
چند روز دگرشهر چه دیدن دارد
کاروان، پای پیاده، حرم، بسم الله
ذکرلبیک حسین به چه شنیدن دارد…
******
بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درس، بهر مسلمین است
اربعین حسینی تسلیت باد
******
اربـعین یعنی چهل روز بی کسی
دل خوش سرها شدن از بی کسی
اربـعین حسینی بر همه ی عاشقان ابی عبدالله (ع) تسلیت باد.
******
متن ادبی اربعین حسینی
اس ام اس و دوبیتی اربعین حسینی
اربـعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت
سوز اهل آسمان آید به گوش
ناله ی صاحب زمان آید به گوش
یا حسین (التماس دعا)
متن ادبی اربعین امام حسین علیه السلام
با کاروان بی رقیه
باور کن گُلم! من همان زینبم؛ همان زینبی که هر روز، زیر آفتاب نگاه تو گرم میشد، همان زینبی که از طنین صدای تو جان میگرفت، همان زینبی که روزش را با زیارت تو آغاز میکرد و شبش را با چراغ یاد تو به پایان میبرد.
باور کن همان زینب، همان خواهر، چهل روز است تو را ندیده است. بلند شو برادر گلم! چرا جوابم را نمیدهی؟ تو که همیشه به احترام حضورم می ایستادی؛ حالا چه شده که حتی جوابم را نمی دهی؟
آه، چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که… .
باشد! حالا که تو نم یتوانی، من برایت همه چیز را میگویم، آن روزِ غمگین کودکی مان که یادت هست؟! همان روزِ آتش و در و… آری! میدانم؛ حتی حالا هم طاقت شنیدنش را نداری. برایت بگویم؛ کودکان تو آواره بیابان های بی چراغ شدند؛ یکی دو ستاره، خاموش شد تا صبح.
چه کشیدیم برادر! فقط یاد و ذکر خدا و تو و پدر و مادر و جدمان، قوت دل مان شده بود؛ وگرنه قصه به اینجا نمیرسید.
در راه، هر جا که شد، چراغ یاد تو را روشن کردیم.
چه که بر سر آل امیه نیاوردیم؛ کوفه میلرزید از طنین صدایمان.
هر اشکمان را بر چله کمان نشانده بودیم و قلب خواب آلودگان را نشانه رفته بودیم؛ اما امان از شام! تاریکی شام، بر روشنایی کلام ما پیشی میگرفت؛ اما ستاره سه ساله تو، آنجا را هم روشن کرد.
چه بگویم برای تو که از همه چیز باخبری؟! در این چهل روز، یک لحظه نوازش صدای تو، گوشم را تنها نگذاشت.
هر چه را باید می گفتم، به زبانم جاری میشد. همیشه گرمای دستان حمایتت را روی شانه هایم حس میکردم. یک آن، خودم را بی تو ندیدم؛ اما چه کنم که تو خواسته بودی هر لحظه نبودنت را به یاد دیگران بیندازم و بیدارشان کنم.
هر چه بود این چهل روز گذشت و من دوباره به دیدار تو آمدم.
حالا نمی خواهی برای دیدن خواهرت، از جای برخیزی؟
******
سید حسین ذاکر زاده
اربعین عطش های پرپر
کاروان خاطرات، بازگشته است از جایی که چهل روز گذشته است از ماتم های سرخ، از عطش های پرپر شده.
این آتش یادها، چهل روز چون اسبان تاخته اند بر پیکر صبر آنان.
بازماندگانِ حادثه تیغ و تاول، رسیده اند به نقط های از آغاز؛ به نگاه های در خون شناور، به گلوهای بریده شده در دل تشنگی دشت.
کاروانِ اربعین، با خطبه های گریه، از شام رسوا برگشته است و تصاویر جراحت، در سوزنده ترین بیان قاب میشود و در سوزنده ترین بیابان.
بغل بغل شعله ریخته میشود در صحرا.
دوبیتی های پرلهیب، سطح مصیبت زده دشت را گلگون تر می کند. اکنون چهل روز از آن سیل عطش، سپری شده است. قافل های زخم خورده، وارد سرزمین چهلمین روز می شود.
اینان اربعین را با خود آورده اند؛ با نقل خاطرات قطعه قطعه شده. دنیای ادب نیز گل و ستاره آورده است که به پای سربلندی شان بریزد.
سلام بر استواری غیرقابل ترسیم شما! سلام بر آن گام های شکیباتان که جاده های دراز شام را خسته کرد!
هر سال، چشمان غمبار اربعین که میآید، اطراف ما پر میشود از هیئت های مذهبی التماس و دسته دسته گل های اشک.
هر سال اربعین، از لابه لای واژه های مذاب مداحان، دل های آسمانی شما دیده میشود و علم های ما از هوش می روند.
لباس های مشکی تقویم، بوی قتل گاه میگیرند.
اربعین! به یاد روشنی شما شمع گونه می سوزیم و گریه سر می دهیم برای فاصله های خود و زجرهای شما.
خوشا زندگی در این گریستن و مردن های پیاپی!
خوشا گریستن برای داغ های زینب علیهاالسلام ، برای مصیبت های سجاد علیهالسلام ، برای بیتابی بچه های آسمان!
سلام بر اربعین که عاشورایی دیگر از گریه را برای ما به راه می اندازد!
من برای گریستن، به آغوشت محتاجم
————————————-.
متن ادبیاتی اربعین
بادِلَمگُفتَم؛حَرَمباشَدبَراےِاَربَعین؛
مَنچِگونِہتاڪُنَمباایندِلِواماندِهاَم؟
***
و فردا اربعین است
می آید زینبی
با قامتی از غم خمیده
چهل روز است
حسینش را ندیده
زبان اشک
تنها می تواند
شرح حالش را بگوید
***
استوری ادبی درباره اربعین
اربعین است …
چھل روز است كه گل ھای خوشبوی محمدی
از باغستان خویش جدا گشته اند و باغبان خود را تنھا نھاده اند
♥ّ️ّ#ّبّـِِّّّıِِّّّlِّّıِّّlِّّıِّّlِّّıّـِّّمِّّ رّبّ اّلّحّسّیّنّ ﷷّ اّلّسّـّﻶّܩّ♥ّ️ّ
***
نذر کردم دور تسبیحی بخوانم اِهدَنا
تا صِراطَم اربعین افتد، به سوی کربلا
***
سلام بر کسی که قلبش
برای حسین از جا کنده شد ..
***
بی راه نرو ساده ترین راه حسین است…
***
همچنین بخوانید : شعر و متن جامانده های کربلا در اربعین
جملات ادبی درباره اربعین حسینی
مݩ بـے طُ صَغیـڔ ابـݩ فقیـڔ ابݩ حَقیـڔݦــ حُـسیـݩ
قرارمان … اربعین حسینی … کربلا
***
لحظه ها را می شمارم ثانیه به ثانیه
زنده ام یک سال را تنها به عشق اربعین
***
اربعین، با بوى خون در مشام و آبله در پا رسیده است
تا بگوید همه اتفاقات سرخ در راستاى شکیبایى زینب (علیهاالسلام) بود
***
پس از چهل روز همه قلم ها داغ دار هستند
بگذارید غم دل را فریاد بزنند
***
🖤دل اگر نذر
❣️حسین است خریدن دارد
🖤اشك اگرمال
❣️حسین است كه ریختن دارد
🖤همه ی عالـم
❣️و آدم به فدایت ارباب
🖤غم ارباب
❣️به دلها چه كشیدن دارد
اربعین تسلیت باد
***
پیامک ادبی اربعین
و اینک پس از قرن ها تو هستی که باید شهادت دهی
تو که به اربعین رسیده ای و می خواهی با اربعینی ها هم نوا شوی:
«پروردگارا! گواهی می دهم که آن حضرت ولی تو و فرزند ولی توست. برگزیده تو و فرزند برگزیده توست…»
***
سختی هایی که در سفر اربعین تحمل می کنید
قطعا به پای کفاره گناهان نوشته می شود و مأجور است
با هر قدم تا حرم، هزار گناه محو و هزار حسنه نوشته می شود
مراقب شیطان باشید!
منتظر است تا پاداش درد و ناراحتی سفر را از شما بگیرد
***
سلام بر حسین و اربعینش، سلام بر اربعین و زائرانش! و سلام بر اندوه های دل آنان که به
سوغات بر مزار کشتگان، عشق بردند و به مویه نشستند
به شوق زیارت صحن و سرای جان فزایت
اربعین شهادتت را به سوگ می نشینیم، یا حسین!
———————————–.
امشب شب اربعين مصباح هداست
دل ياد حسين بن علي شير خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت
امشب شب ياد عشقياء و شهداست …
به یاد کربلا دلها غمگین است
دلا خون گریه کن چون اربعین است
اربعین حسینی برشما تسلیت باد
متن تسلیت اربعین حسینی ۱۴۰۲
رهرو منزل عشق
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
ما گداییم و گدا بر در شاه آمده ایم
السلام ای وادی کربلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن
اربعین حسینی بر شما تسلیت باد
عکس و متن اربعین حسینی
باز دگر باره رسید اربعین
جوش زند خون حسین از زمین
شد چهلم روز عزای حسین
جان جهان باد فدای حسین
دلا کوی حسین عرش زمین است
مطاف و کعبه دل ها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند
حسین بن علی، آن را نگین است
اربعین حسینی تسلیت باد
متن تسلیت اربعین حسینی جا مانده
بسوز ای دل که امروز اربعین است
عزای پور ختم المرسلین است
قیام کربلایش تا قیامت
سراسر درس، بهر مسلمین است
اربعین حسینی تسلیت باد
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانش آموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
زیباترین متن تسلیت درباره اربعین با عکس
دلا کوی حسین عرش زمین است
مطاف و کعبه دل ها همین است
اگر خیل شهیدان حلقه باشند
حسین بن علی، آن را نگین است
آبروی حسین به کهکشان می ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد …
اربعین آمد و اشکم ز بصر می آید
گوییا زینب محزون ز سفر می آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر می آید
پیام کوتاه اربعین حسینی ۱۴۰۲
بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
اربعین است اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غم ها به پاست
جابر این جا حرم محترم خون خداست
هر طرف سیر کنی جلوه ی مصباح هداست
غسل از خون جگر کن که مزار شهداست
سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست
اربعین حسینی تسلیت باد
بنازم آنکه دایم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه می گوید
همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد …
باز عاشوراییان پیدا شدند
باز هم سوداییان شیدا شدند
اربعین غصه های گل کجاست
اربعین ناله بلبل کجاست
اربعین عشق، عباست چه شد
اربعین، فریاد احساست چه شد …
کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم
در رکاب تو فدایی می شدیم
چهل روزه که بوی گل نیومد
صدای چهچه بلبل نیومد
چهل روزه چهل منزل اسیرم
غم چل ساله گویی کرده پیرم
باز دلم خون شد و چشمم گریست
آنکه درین روز چون من نیست کیست؟
باز دگر باره رسید اربعین
جوش زند خون حسین از زمین
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو
امشب شب اربعین مصباح هداست
دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت
امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
اربعين آمد چشم ها باز گريان می شود
كربلا ماتم سراي اهل ايمـان می شود
غصه های آل طه در مسير كوفه و شام
ياد شام تارشان در كنج ويران می شود
زیباترین عکس نوشته اربعین حسینی
غرق تلاطم شده بحر محیط
یک سره درد است بساط بَسیط
شد چهلم روز عزای حسین
جان جهان باد فدای حسین
اربعین حسینی تسلیت باد
اربعین تو رسیده است و ز راه آمده است
خواهرت با قد خم گشته و آه آمده است
زینب از وادی شام آمده چشمت روشن
از کجا تا به کجا آمده ؟ چشمت روشن
يک اربعين گذشته و زينب رسيده است
بالای تربتی كه خودش آرميده است
يا ايها الغريب سلام ای برادرم
ای يوسفی كه گرگ تنت را دريده است
کوچه به کوچه پشت نی از بس دویده ام
باور نمی کنم سر قبرت رسیده ام
مهمان خسته آمده از جا بلند شو
دیگر توان نمانده مرا قد خمیده ام
اربعین حسینی تسلیت باد
ای همسفر قرار تو باورنکردنیست
من، اربعین، کنارتو، باورنکردنیست
با نیمه جان مانده خودم را رسانده ام
اینجا، سر مزار تو، باورنکردنیست
آیینه شدی تا که خدا در تو درخشید
خورشیدترین حادثه ها در تو درخشید
بر دوست همان روز که با حنجره ی خون
گفتی تو «بلی» کرب و بلا در تو درخشید
اربعین حسینی تسلیت باد
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند درّ غنیمت به ساحل آوردم
اربعين آمد ؛ دلم را غم گرفت
بهر زينب عالمي ماتم گرفت
سوز اهل آسمان آيد بگوش
ناله صاحب زمان آيد بگوش
جان اهل بيت عصمت بر لب است
كاروان سالار آنها زينب است
یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام
یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام
یک اربعین به ضربه شلاق ساربان
بر روی خارهای مغیلان دویده ام
چهل روزه که بوی گل نیومد
صدای چهچه بلبل نیومد
چهل روزه چهل منزل اسیرم
غم چل ساله گویی کرده پیرم …
دوباره وقت غم و وقت عزاست
اربعینِ حضرت خون خداست
پیرهنای مشکی رو در نیارید
قافله هنوز تو راه کربلاست
صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین
نغمه های عشق باشد در نوایت یا حسین
می زند آتش به قلب دوستانت دم به دم
داستان جانگداز کربلایت یا حسین
اربعین حسینی تسلیت باد
دیده خونبار دارد آسمان کربلا
هست تا در انتظار کاروان کربلا
روز و شب در انتظار مقدمِ آلِ علی ست
تشنه کامی ها به دشتِ بیکران کربلا
اربعین حسینی تسلیت باد
یک اربعین برای تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک دل من سبک نشد
ابری شدم به پای تو باران شدم حسین
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم
چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم
مسافر از برای یار سوغات آورد اما
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم
اربعین حسینی تسلیت باد
بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند
حرم الله دوباره به حرم برگشتند
زائر پیکر صد پارة بی سر گشتند
همگی دور مزار علی اکبر گشتند
اربعین حسینی تسلیت باد
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل با اقتداری داشت زینب
مگر چه اعتباری داشت زینب
چهل منزل حسین منجلی شد
گهی زهرا شد و گاهی علی شد
کاروان آمده و برگ خزان می ريزد
باز از چشم حرم دُرِّ گران می ريزد
هرکه دنبال گل گمشده ای می گردد
درد از عاطفه های نگران می ريزد
راه بگشای که بانوی حرم می آيد
سوز هجر است که از قدکمان می ريزد
کاسه ی صبر من از گریه گهی پُر می شود
اشک روی قاب عکس کربلا دُر می شود
گریه ی پاک عزای تو مراهم پاک کرد
اب الوده به دریا می رسد کُر می شود
اگر چه پای فراق تو پیرتر گشتم
مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم
شبیه شعله شمعی اسیر سوسویم
رسیده ام سر خاکت ولی به زانویم
التماس دعا
شاهی به جهان مثل تو آوازه ندارد
مثل حَرَمت هیچ کجا، سازه ندارد
ارباب منی جان منی،شاه شهیدان
مجنون توام،عشق من اَندازه ندارد
فرارسیدن اربعین حسینی تسلیت باد
عهدكردم در عزایت مبتلا باشم،نشد
اربعین، پای برهنه،كربلا باشم،نشد
محرم اسرارگشتم، مجرم عشقت شدم
عهد كردم خاک پای اولیا باشم،نشد
اربعین زخم دل زینب مرا آزار داد
خواستم بر زخم قلب او دوا باشم نشد
چه کرده ای که جهانی به تو یقین دارد؟
برای دیدنِ تو، شوقِ اینچنین دارد
تو کیستی که به یادت پس از هزاران سال
جهان، قیامتی از جنس اربعین دارد
اربعین یعنی چهل منزل عزا
اربعین یعنی شبی بی انتها
اربعین یعنی غریبی بی کسی
اربعین یعنی همه دلواپسی
اربعین یعنی چهل منزل سفر
اربعین یعنی همه خوف وخطر
اربعین حسینی تسلیت باد
همین حوالی اند شمرهایی که ستم میکنند
حسین هایی که قربانی میشوند
و مُختارهایی
که دیر می رسند!
اربعین مبارک
حکایت کربلا عاشورا و اربعین
حکایت آب و زخم شمشیر نیست
حکایت زندگیست حماسه مردانگی
شهامت و شهادت است
درس پایداری از اعتقادات
و زنده نگاه داشتن دین خداست
اربعین حسینی تسلیت
خواستم این اربعین را کربلا باشم نشد
از نجف، پای پیاده کربلا باشم نشد
زائران بین نمازی در حرم یادم کنید
هر نمازی خواستم در کربلا باشم نشد
التماس دعا
عکس و متن اربعین حسینی کرونایی
اربعین آمد و اشگم ز بصر می آید
گوییا زینب محزون ز سفر می آید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر می آید
گلم پرپر شد و بوی گلاب آید ز خاک او
بگو ای باغ سرخ من، گل من کو گل من کو
نمی گویم چها دیدم که از من باخبر بودی
به هر کویی گذر کردم تو با من همسفر بودی
حسین جانم، حسین جانم
اربعین وقف عزای زینبه
بیقرار گریه های زینبه
وقت روضه خوندن سر حسین
توی کربلا برای زینبه
یک اربعین گذشته و زینب رسیده است
بالای تربتی که خودش آرمیده است
یا ایها الغریب سلام ای برادرم
ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است
مژدگانی بده عباس که خواهر آمد
خاطر آسوده که با چادر و معجر آمد !
قافله همره خود مشک پرآب آورده
جرعه جرعه غم و اندوه رباب آورده
تا سایه سرت به سر محملم فتاد
برخاست آتش غم و بر حاصلم فتاد
یک اربعین بود که ندیدم جمال تو
وین است شعله ای که بر آب و گلم فتاد
یه جاییه تو دنیا همه براش می میرن
تموم حاجتا رو همه ازش می گیرن
بین دو نهر آبه، یه سرزمین خشکه
شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عطر مُشکه
شبای جمعه زهرا زائر این زمینه
سینه زن حسینه، یل ام البنینه
تمام یاسهایت را به شام از کربلا بردم
چو برگشتم برائت یک چمن نیلوفر آوردم
مسافر از برای یار سوغات آورد اما
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم
تسلیت اربعین امام حسین با عکس نوشته
چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام
خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام
گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد
قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام
—————————–.
متن های بلند اربعین حسینی
اشک امان نمیدهد. شیعه بعد از چهل روز حزن و اندوه، اینک در روز اربعین داغ دلش تازه شده است. شعر محتشم را باز میخواند:«گویا عزای اشرف اولاد آدم است…» علمها هنوز در کوچهها برپا هستند. پرچمهای روضه در گوشه و کنار شهر دیده میشوند. به یاد روزی که سختترین روز برای آدم و عالم بود، شیعه آتش میگیرد.
مگر مصیبتی بالاتر از آن تصور میشود؟ عاشورا روزی که سر نوه رسول خدا بر سر نیزه رفت. همان سر مطهر و مبارکی که منزل به منزل به کوفه و شام رفت تا به مجلس یزید رسید. و لب… و خیزران… و قلمی که از نوشتن این واقعه شرم دارد. برای این اتفاق و این جسارت، اگر همه انسانها تا آخر عالم اشک بریزند کم است. اگر تا آخر عمر بر سر مقتلها گریه کنم تا به روز چهلم برسم، از دیدهها خون میچکد.
هقهق امان نمیدهد آنجا که مترجم لهوف هم مینویسد بخاطر اسائه ادب، از ترجمه این قسمت معذور است. کاروان بیکس و تنها که این همه را تحمل کرده است، به سالار بودن زینب این همه را تحمل کرده است تا باز رسیده به همان جایی که آغاز این همه اسارت بود.
پس از چهل روز همه قلمها داغدار هستند، بگذارید غم دل را فریاد بزنند.
❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆
متن های بلند اربعین حسینی
عاشورا روزی بود که امام حسین (ع) برای احیای دین جدش رسول خدا قیام کرد و اربعین روزی است که اهل بیت امام حسین در همان سال و شیعیان برای به یاد ماندن آن قیام در هر سال، عزاداری برپا میدارند. در هر روز از این چهل روز، روزی نبوده است که سختیای بر اسرای کربلا وارد نشود. از آن روز که زینب بین قتلگاه و تل زینبیه میدوید؛ از آن روز که بچهها را زیر پر و بال میگرفت؛ از آن روز که به لشکریانی که قصد جان امام زین العابدین را داشتند، اجازه نداد دست به سوی او دراز کنند؛ از آن روز که یزید را رسوا کرد و هرکه سخنان او را شنید، گفت از صحبت کردن و خطابه آتشینش معلوم است که حقا که دختر علی بن ابیطالب علیه السلام است. از آن روز که مظلومیت آنها آشکار شد و… برپا داشتن عزاداری در روز اربعین از همه آن روزها نشان دارد.
متن های بلند اربعین حسینی | متن ادبی پیاده روی اربعین
متن ادبی پیاده روی اربعین
اربعین است. چھل روز است كه گلھای خوشبوی محمدی از باغستان خویش جدا گشتهاند و باغبان خود را تنھا نھادهاند.
نخستین زائر، صحابه خاص رسول خدا (ص) جابر بن عبدالله انصاری است كه با بدنی خوشبو و ذكرگویان، بر قبر دردانه پیامبر حاضر گشته و از سوز دل سه بار فریاد میزند: یا حسین! یا حسین! یا حسین! و بیھوش روی زمین میافتد. عطیه، دوست جابر، او را به ھوش میآورد كه ناگھان جابر صدا میزند: آیا دوست، جواب دوست خود را نمیدھد؟ و سپس خودش جواب خودش را میدھد: چگونه جواب مرا بدھی، در حالی كه خون از رگ ھای گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و بین سر و بدنت جدایی افكنده است…
چھل روز گذشت. … در آن غروب خون آلود، ھنگامی که خنجر شقاوت ھا و نامردی ھا، گلوی آخرین مبارز را درید، آنگاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعلهھای آتش خیمهھایشان، به سوگ مردان در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد، خیابانھا و کاخھا را برای جشنھا مھیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دلھای چون لاله پرخون اسیران، به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد.
اما زینب، این ستون پابرجای کاروان اسرا، ھمه چیز را به گونه ای دیگر رقم زد. به راستی چه کسی میداند چگونه زینب با وجود سنگینی کوھی از مصیبتھا بر شانه ھایش، بغض غمھا را فرو داد و قدم بر قله رفیع عزت و آزادگی گذاشت. با سخنان زینب، کربلا به بلوغ رسید و خون شھدا جوشید و جوشید تا آن جویبار خونی که در غریبانهترین حالت ممکن بر زمین جاری شده بود، در اربعین حسینی، رودی خروشان شد.
چھل روز بود که یزیدیان جز رسوایی و بدنامی چیزی ندیده بودند و بزم و شادیشان آلوده به شرم و ندامت شده بود.
چھل روز بود که درخت اسلام ریشه در خون شھدا، استوارتر و راسختر از ھمیشه، به سوی فلک قد میکشید. چھل روز بود…
(جواد محدثی، اربعین، تداوم عاشورا)
❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆
متن احساسی به مناسبت روز اربعین
دخترک لبه دامن را روی مچ لاغر پایش میاندازد. نمیخواهد بابا (ع) اثر حلقههای اسارت را ببیند. دارند به خانه برمیگردند اما دخترک خانه را آنقدر دور و خودش را آنقدر خسته و ناتوان میبیند که رسیدن به آن برایش ناممکن مینماید.
فرات نزدیک است اما حالا دیگر حتی آب هم نمیخواهد. پریشان است. شاید اگر او و دیگر بچهها آب نخواسته بودند، حالا عمو عباس (ع) اینجا بود و برایش پناه میشد. به خودش میگوید: چه خیال باطلی… حتی اگر آب نخواسته بود، باز هم عمو عباس (ع) نبود. مثل برادرانش…
دوست دارد با پدر حرف بزند. میترسد اشکش سرازیر شود. این عمه جان زینب (س) است که زبان به شکوه و درد دل با حسین مظلوم (ع) گشوده است. از بلاها و گستاخیهای یزید ملعون میگوید. از تحقیرهای این چهل روز مینالد. از اینکه آنها اهل بیت پیامبر (ص) بودند اما به عنوان خارجی به مردم معرفی شدند و این چقدر درد دارد برای زینت پدر، زینب (س) که نامش را خود پیامبر (ص) انتخاب کرده بود.
بقیه افراد کاروان هرکدام به نوعی تجدید خاطره میکنند. رباب گوشهای سر در گریبان است. با چشم دشت را میکاود. گویا انتظار دارد علی اصغرش را بیابد. همه مادران پیکر مطهر فرزندانشان را میکاوند جز زینب (س) که از حسین (ع) جدا نمیشود و با اینکه دو پسرش عون و محمد را در واقعه عاشورا از دست داده، سراغشان را نمیگیرد، گویی آنها را به برادرش هدیه داده است.
دخترک همه را از نظر میگذراند و یاد خواهر کوچکش رقیه خاتون (س) سه ساله میافتد. رقیهای که او را در خرابه شام جا گذاشتند. به رقیه (س) حسودیاش میشود. شاید اگر او به جای رقیه سر پدر را در آغوش گرفته بود، حالا رقیه اینجا بود و او در خرابه شام.
خاطرات این چهل روز را مرور میکند که دستی به مهربانی بر شانهاش میخورد. سکینه (س) است: بلند شو جان خواهر. باید به سمت مدینه حرکت کنیم.
متن های بلند اربعین حسینی | متن ادبی پیاده روی اربعین
دلنوشته درباره زیارت اربعین
از روز تیغ تا امروز، چهل بار آفتاب داغ بر کربلا تابیده و صحرا غمین شده است. رخ به سوی محبوب داری و از جان سلام میدهی:
«سلام بر تو ای ولی خدا… سلام بر تو ای دوستدار و محبوب و برگزیده خدا، سلام بر بنده خالص و فرزند بنده خاص خدا، سلام بر حسین علیه السلام….»
فرزند ولی خدا، فرزند امیرالمؤمنین (علیه السلام) اینک در کنار یاران مدفون است و علی اکبر نزدیکترین فرد به اوست. پیکر مطهر قمر بنی هاشم، حضرت اباالفضل العباس آن دورتر به خاک شده است. هرکدام همانجا که موقع شهادت بر خاک افتادند. کاروان از شام برمیگردد. زینب خودش را به گودال قتلگاه میرساند. زنان و کودکان مثل همه چهل روز گذشته زجه میزنند. اشکهای فرزندان امام حسین (ع) سرازیر شده است.
«السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات. سلام بر اسیر اندوهها و کشته آب چشمان…»
و اینک پس از قرنها تو هستی که باید شهادت دهی. تو که به اربعین رسیدهای و میخواهی با اربعینیها همنوا شوی:
«پروردگارا! گواهی میدهم که آن حضرت ولی تو و فرزند ولی توست. برگزیده تو و فرزند برگزیده توست…»
این شهادت دادنی سخت است. شهادتی که بار وظیفهات را سنگینتر میکند. تو که به مقام معرفت، هرچند معرفتی کوچک و شناختی در وسع و اندازه خودت رسیدهای؛ تو که امام و ولی و پیشوایت را شناختهای، نمیتوانی حتی پس از قرنها نسبت به این واقعه بیتفاوت باشی. پس میگویی:
«گواهی میدهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راه خدا جهاد کردی تا هنگام شهادتت فرا رسید… پروردگارا! من تو را گواه میگیرم، که من دوست آن حضرت و دوست دوستداران او هستم…»
تا آنجا که روز بلند میشود، ادامه میدهی و زیارت را تا آخر میخوانی:
«صلوات الله علیکم و علی ارواحکم و اجسادکم و شاهدکم و غائبکم و ظاهرکم و باطنکم. آمین رب العالمین.
درود خدا بر شما باد و بر جسم جان پاک شما، حاضر و غایب شما، بر ظاهر و باطن شما…»
اجابت را به پروردگار عالمیان میسپاری. زیارتی دلچسب از راه دور یا نزدیک خواندهای و قلب را جلا دادهای. قبول باشد.
(متون داخل گیومه از زیارت اربعین و یا ترجمه آن برگزیده شدهاند. برای خواندن متن کامل این زیارت به مفاتیح الجنان بخش زیارتها مراجعه کنید.)
متن های بلند اربعین حسینی | متن ادبی پیاده روی اربعین
متن ادبی درباره پیاده روی اربعین
نه اینکه فقط پاها باشند که بروند به سوی کربلا. نه فقط جسم که حرکت کند. قلبها نیز سرگشته است. قلبها هم به سمت کربلا مایل شده است. قدمقدم راه میرود و در هر قدم با یادآوری مصیبتهای وارد بر امام حسین (ع) و اهل بیت علیهم السلام ضجه میزند. قلبهای سرگشته که پیش از آن هر یک به سویی بود، اینک به سوی امام حسین میرود. دوستان و خانواده را رها کرده و آمده است تا خادم تو باشد. پیاده میآید تا ببیند امامش را. تا درک کند مصائب وارد شده بر اهل بیت را. چشمها در مسیر پیادهروی حرکت میکنند. اشکها بر گونههای تفتیده جاری شده و نه آب چشم که تکههای قلب است که سرازیر میشود. نالهها صدای عشق میدهند و زمزمه دعا سوز دل در فراغ محبوب است. نه فقط ناله و اشک و قدم و قلب؛ تکتک ذرات وجود متبلور میشود. همه آنقدر صاف و شفاف حرکت میکنند که گویی همآهنگی آنها در ازل مقدر شده بود.
حضرت عشق در قلب خانه زد و قلب اعضا و جوارح را با خودش همراه کرد و به این گونه پیادهروی اربعین شکل گرفت. کاش من به فدای تو میشدم حسین (ع). چشمانم، قلبم، دستهایم قول میدهند که عزت و شرف را از تو بیاموزند و به عزاداری تو افتخار کنند.
خواهری در این مسیر قدم برداشته که موهایش در این راه سپید شده است. کودکی که قلبش به دیدن پدر میتپیده و در خرابه شام بازمانده است. یک پسر که دیگر هرگز نخواهد خندید. برخیز که رفتن رسیدن است؛ چه دور باشی، چه نزدیک…
متن ادبی برای تسلیت اربعین
بیهدف تلویزیون را روشن میکنم. مجری تلویزیون میگوید: «لایوم کیومک یا اباعبدالله». پس از آن صفحه تلویزیون کویر میان کربلا و نجف را نشان میدهد. جمعیت میلیونی که خسته و خاکآلود اما پرشور و شوق خود را مانند اهل حرم و بازماندگان کربلا درآوردهاند تا در اندوه اهل بیت سهیم باشند و حال آنها را ولو اندکی درک کنند. چند روز سفر، بدون هیچ توشه و خوراکی و با پای پیاده در حالی که بار اندک با خود حمل میکنند. مگر میشود؟
این رسم شیعیان عراق است که ایرانیها در چند سال اخیر به آن علاقه نشان دادهاند. ایرانیان؟ مردی با موهای بور و پیشانیبند یا حسین توی قاب تلویزیون ظاهر میشود. او حرف میزند و گزارشگر ترجمه میکند. میگوید این زائر از پاریس آمده است تا در پیادهروی اربعین شرکت کند. گزارشگر میپرسد چه هدفی داشتید؟ مرد چیزی میگوید و گزارشگر ترجمه میکند: برای معرف و ایمان و یقین.
متن بلند اربعین حسینی
من گفتهام به همه اربعین حرم هستم
این تن بمیرد آبرویم را نبر حسین (ع)
پشت مرز هستیم. پالتوی امانتی خواهرم را دور خودم میپیچم. بچهها خوابیدهاند. میگویند امکان رد شدن نیست. دعاهایم را و دعاهای آشناها را که با خودم آوردهام، راهی کربلا میکنم. میگویم پای دل زودتر از پای جسم میرود. کودکم بیدار میشود و میگوید: آب! لیوانی آب دستش میدهم و خیالم به چند روز پیش میرود.
شهر داشت حرکت میکرد. لباس گرم بچهها برایم در اولویت بود و هیچ به فکر لباس گرم خودم برای شب نبودم. در لحظه خداحافظی خواهرم در آغوشم گرفت و پالتویش را به سمتم دراز کرد. گفت:«خودم که نمیآیم، حداقل این را…» جملهاش ناتمام ماند و اشکش سرازیر شد. گفتم:«ان شاء الله سال دیگر».
حالا که پشت مرز نشستهایم، با خودم فکر میکنم: خدایا! وای چه بگویم به او؟ دوباره برمیخیزم روبروی کربلا. چشمهایم را میبندم. میگویم: به عشق تو آمدم یا اباعبدالله. به عشق تو آمدم ای زینب. به عشق تو آمدم ای قمر بنی هاشم. عشقم را کال نگذارید.
عرض حاجتم که تمام میشود، مینشینم. هیاهویی بلند میشود. زنی صلوات میفرستد. میپرسم: چه شده؟ میگوید: مرزها باز شدند.
❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆
متن ادبی کوتاه درباره اربعین
میکند افتخار در محشر
زائر اربعین به ایمانش
این زمزمه قبل از سفرم بود. حالا که آمدهام، میبینم پیادهروی آنقدرها هم شاعرانگی ندارد. قلم و کاغذ به دست گرفتهام و نمیدانم چه بنویسم. مردم بیشتر دنبال غذای بهتر و جای خواب گرمتر میگردند. انگار هیچکس به فکر نیست که چرا آمده است. از ذهنم میگذرد:
عشق ملیونی حسینی را
اربعین میشود تماشا کرد
آن طرفتر مرد و زنی نمیدانم چرا جر و بحث میکنند. صدای زن به جیغ بلند میشود و مرد خشمگین کیف را از دست زنش میکشد. میخوانم:
مثل عبدی حقیر میآیم
عاشق و سر بزیر میآیم
زنی به دنبال خرید است. میگوید تجربه دارد که کجا قیمتها ارزانتر هستند. از فقدان شناخت و معنویت میترسم. تکرار میکنم:
میدهی تو اجازهام آقا
زائر اربعینیات باشم؟
زن جوانی میگوید خسته شده است و دیگر ادامه نمیدهد. تا اینجا هم نصف راه را با ماشین آمده است. شاهد میآورد و کف پاهایش را به من نشان میدهد. آنطور که فقط خودم بشنوم، میخوانم:
عجبی نیست اگر که عالم را
زائر اربعین به هم زده است
دلم از این همه واقعیت تنگ میشود. میخواهم زودتر برسم؛ بروم توی حرم امام حسین، بین جمعیت عزادار گم شوم و یک دل سیر گریه کنم.
این فقط پا به جاده رفتن نیست
یک ملاقات ساده رفتن نیست
بعد برای همهمان برای ما ایرانیهای باحال کمی معنویت بطلبم.
از نجف تا به شهر کرب و بلا
جادهای تا ظهور میبینم
(ابیات از حجت الاسلام موحدی)
❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆❆
متن ادبی درباره اربعین حسینی
بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد
دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد
به یاد کاروان اربعینی با گریه میگوید
همی بوسم خاکی را که بوی کربلا دارد
حرف آخر را او میزند. میگوید: «اینقدر زود قضاوت نکن!» و تو بعد از دقایقی که مدام داشتی حرف میزدی، یکدفعه سکوت میکنی. به چشمهای سیاهش خیره میشوی و از خودت میپرسی این همه امید از کجا آمده است؟ چند روز دیگر اربعین است و مگر میشود ناامید نبود وقتی آخرین نفرات هم رفتهاند؟ از حرفهایی که زدهای پشیمان میشوی.
قرار بود بروی پیادهروی اربعین. جا ماندی و شکوه به او بردی. به او گفتی:«امام دوستم ندارد. دلم فقط به نیمنگاه امام حسین (ع) و به طلبیدن راضی بود. مگر من چه کردهام که حتی لایق، نه کربلا، همین که تا مرز هم بروم و بگویم به عشق تو آمدم… چرا لایق زیارت اربعین نیستم؟ چرا دوستم ندارند؟ چرا نمیطلبند؟» گفته بودی و از فراغ ضجه زده بودی و او فقط گفته بود:«قضاوت نکن.»
شب که اتفاقات آن روز را مرور میکردی، تلفن زنگ خورد. لابد یکی دیگر از رفیقان است که عازم پیادهروی اربعین شده و حالا زنگ زده حلالیت بطلبد. اما اوست. میگوید:«یک اتوبوس با دو تا جای خالی پیدا شده است که تا مرز مهران ما را میبرد. دنبال همسفر میگردم. میآیی؟»
و تو شرمساری از اینکه به لطف و مهربانی امام حسین (ع) شک کرده بودی. امامی که پدر مهربان است و هیچکس فراموشش نمیشود. آهسته میگویی:«میآیم. با سر میآیم. ساعت چند، کجا؟»
(شاعر ابیات:عبدالعلی نگارنده)
متن ادبی زائران اربعین
نماز عشا را میخوانم. ستاره باران بالای سرم را نگاه میکنم. این معجزه فوقالعاده از کجا آمده است؟ دو روز راه را رفتهام و این یعنی بیشتر راه. فردا روز وصال است. تمام طول مسیر، راهها امن و دلها گرم بود؛ لبخند بر لبها و عشق در هر تپش قلب جای داشت.
در طول مسیر کودکی خرما تعارف میکرد. یادش بخیر. وقتی از آبنباتهایی که در جیب داشتم، چند تایی به دست کودکی که به من خرما تعارف کرده بود دادم، با چه خوشحالی به طرف خواهر کوچکترش دوید تا او را هم سهیم کند.
مردی چایی شکر معروف عراقیها و دیگری شیرینی محلی پخش میکرد. مردی عرب میخواست از غذای موکب به اصرار به من بدهد. کار از اصرار گذشت و به التماس رسید. سیر بودم. توی چشمهایش محبت موج میزد. محبتی که باعث شد نتوانم دستش را رد کنم. این آشنایی و محبت ناشناخته از کجا آمده است؟
حالا هم مردی به سویم میآید که پاهایم را بشوید. مانند دیشب که آن مرد چقدر ناراحت شد وقتی سرم را به علامت نفی تکان دادم. انگشتهای شست پایم را با دستهایم میگیرم. وقتی به رسیدن فکر میکنم، تاولها را میشود نادیده گرفت و سوزش آنها را احساس نکرد. شاید فردا پا برهنه رفتم. شاید فردا شدم مثال زنده «فاخلع نعلیک» در وادی مقدس کربلا.
چشمم را که از آسمان میگیرم، به کوله پشتی پارچهای ام نگاه میکنم. چقدر خالی و سبک. دلم برای کتابهایم تنگ میشود. کاش حداقل لهوف را آورده بودم. باید فردا از یک ایستگاه فرهنگی، بروشوری برای مطالعه بگیرم.
به سراغ شارژ موکبی میروم که برایم موبایلم را شارژ کند. با آن پنل 20 تایی برق که دور و بر آن از هرجای دیگری شلوغتر بود. همین که تا موکب بعد شارژ داشته باشد، کفایت میکند.
مسیر خلوت شده است؛ از دور صدای نوحه میآید. و خیلیها آماده خواب میشوند. شبها استراحت میکنند اما من دوست دارم شبرو بودن را امتحان کنم. تا اذان صبح راه میروم. نماز را که خواندم، کمی خواهم خوابید. با خودم زمزمه میکنم:
خوشا کاروانی که شب راه طی کرد
دم صبح اول به منزل نشیند
باید برخیزم. مقصد نزدیک است و صبح نزدیکتر…